- کیفر دادن
- سزای عمل کسی را دادن
معنی کیفر دادن - جستجوی لغت در جدول جو
- کیفر دادن
- جزای عمل کسی را بوی دادن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به سزای عمل خود رسیدن
کاپور دادن، از مردی انداختن ناکنا کردن اعطای کافور بکسی، خورانیدن کافور، ضعیف کرده غریزه جنسی: (ز مغز دشمن کافور داده گردون را که روز صلح نگردد بفتنه آبستن) (نظامی)
بجزای عمل خود رسیدن: ای شاهزاده، هر که بدی کند کیفر برد
دوات مرکب. توضیح این کلمه بصورت لیقه دان هم آمده
نوشاندن مادر یا دایه شیر پستان خود را به کودک ارضاع
پیروز گردانیده اظفار مظفر کردن، پیروز کردن
گرفتار ساختن کسی را، مخفی گاه متهم یا مقصری را بعمال دولت نشان دادن
دوات مرکب لیفه دان